
ساختمان های حمایت کننده در رادیوگرافی : بخش دوم
می 15, 2021
ساختمان های حمایت کننده در رادیوگرافی : بخش چهارم
می 29, 2021فضای الیاف پریودنتال
از آنجا که الیاف پریودنتال، اساسا از کلاژن تشکیل شده اند، به صورت یک فضای رادیولوسنت بین ریشه دندان و لامینادورا دیده می شوند. این فضا از کرست آلوئولار شروع می شود و اطراف بخش هایی از ریشه دندان که داخل آلوئولار قرار گرفته است، گسترش می یابد و دوباره در طرف دیگر دندان به کرست آلوئولار باز می گردد.
عرض PDL در بیماران مختلف، در دندان های مختلف یک بیمار و حتی در بخش های مختلف یک دندان، متفاوت است. معمولا در ناحیه میانی ریشه نازک است و در نواحی نزدیک به کرست آلوئول و اپکس ریشه عریض تر می شود که این امر نشان می دهد تکیه گاه حرکت فیزیولوژیک دندان در ناحیه ای واقع شده که PDL نازکتر است. ضخامت لیگامان به میزان فانکشن بستگی دارد. چراکه PDL در اطراف ریشه های دندان های نهفته و در دندان هایی که دندان های مقابلشان از دست رفته است، نازک است. اما حالت عکس آن، الزاما درست نیست زیرا در افرادی که اکلوژن قوی دارند یا دچار براکسیسم هستند، همیشه PDL عریض تری دیده نمی شود.
نمای PDL دوتایی در اثر شکل دندان، ایجاد می شود وقتی اشعه طوری تابانده شود که دوناحیه محدب ریشه روی فیلم بیفتد، فضای PDL دوتایی دیده می شود.
استخوان کنسلوس
استخوان کنسلوس یا استخوان ترابکولار یا اسفنجی هم نامیده می شود، بین پلیت های کورتیکال در هر دو فک وجود دارد. این استخوان از صفحات و انشعابات نازک رادیواپکی یا ترابکولاها تشکیل شده که فضاهای کوچک رادیولوسنت مغز استخوان را احاطه کرده اند.
الگوی رادیوگرافیک ترابکولاها، تفاوت های زیادی را در هر بیمار و در بیماران مختلف نشان می دهد که نشانه بیماری نیست و طبیعی است. برای ارزیابی الگوی ترابکولار در یک ناحیه خاص، دندانپزشک باید اندازه تراکم و نحوه توزیع ترابکول ها را بررسی کند و نتایج را با سایر نقاط هردوفک مقایسه کند. این مقایسه اغلب نشان می دهد که ناحیه مشکوک جز ویژگی های منحصر به فرد بیمار است.
ترابکول ها در نواحی قدامی ماگزیلا، به طور تیپیک، نازک و پرتعداد هستند که یک الگوی متراکم، گرانولار و ظریف را به وجود می آورند. و در نتیجه فضاهای مغز استخوان نیز کوچک و نسبتا پرتعداد هستند. الگوی ترابکولار در قسمت خلفی ماگزیلا نیز معمولا مشابه قسمت های قدامی است اما ممکن است فضاهای مغز استخوان اندکی بزرگ تر باشند.
در قدام مندبیل، ترابکول ها کمی ضخیم تر از ماگزیلا هستند و در نتیجه الگوی ضخیم تری را پدید می آورند. در اینجا جهت گیری پلیت های ترابکولار افقی تر است. تعداد ترابکول ها نیز نسبت به ماگزیلا کمتر است و فضاهای مغز استخوان در پاسخ وسیع تر شده اند. ترابکول ها و فضاهای مغز استخوان پری رادیکولار خلف مندبیل ممکن است با نواحی قدامی مشابه باشند. اما معمولا کمی بزرگ تر هستند. پلیت های ترابکولار این ناحیه نیز عمولا جهت گیری افقی دارند. تعداد ترابکول ها در زیر اپکس مولرهای مندبیل، ممکن است در بعضی موارد، تقریبا بدون ترابکول به نظر بیاید.
توزیع ترابکول ها و اندازه آن ها در دو فک، ارتباطی را با ضخامت و استحکام پلیت های کورتیکال مجاور نشان می دهد. شاید بتوان گفت جایی که پلیت های کورتیکال ضخیم هستند (مثلا در نواحی خلفی تنه مندبیل) نیازی به در هم فشردگی داخلی توسط ترابکول ها نیست. بنابراین تعداد ترابکول ها مگر در نواحی که برای ساپورت آلوئول لازم هستند، کم است، به عکس در ماگزیلا و نواحی قدامی مندبیل که صفحات کورتیکال نسبتا نازک هستند و استحکام کمی دارند، ترابکول ها زیاد هستند و استحکام داخلی بیشتری به فک می دهند. گاهی فضاهای ترابکولار در این نواحی بسیار غیر عادی هستند، برخی از آن انقدر بزرگ هستند که قادرند نمای ضایعات پاتولوژیک را تقلید کنند.
اگر ترابکول ها قابل مشاهده نباشند و وضعیت نشان دهنده بیماری باشد، اغلب توصیه می شود که رادیوگرافی های قبلی مربوط به ناحیه مشکوک را بررسی کنیم، این کار کمک می کند تا بفهمیم که آیا نمای فعلی نسبت به شرایط قبل تغییر کرده است یا نه. وقتی این مقایسه نشان دهد که تغییر در الگوی ترابکولار اتفاق افتاده است، احتمال وجود یک وضعیت غیرطبیعی زیاد است. اگر فیلم های قبلی در دسترس نیستند، اغلب تکرار معاینات رادیوگرافیک با کاهش اکسپوژر مفید است. چرا که این کار اغلب نشان می دهد یک الگوی ترابکولار عادی ولی پراکنده وجود دارد که در تصویر قبلی به دلیل اکسپوژر بیش از حد burned out شده بود. در نهایت اگر فیلم های قبلی در دسترس نباشند و کاهش اکسپوژر نظر معاینه کننده را تغییر ندهد، ممکن است بهتر باشد که برای کنترل تغییرات نامطلوب بعدا یک رادیوگرافی دیگر تهیه کنیم.
در اینجا هم ممکن است بین بیماران مختلف تفاوت های قابل توجهی در الگوی ترابکولار وجود داشته باشد. بنابراین در بررسی الگوی ترابکولار و هر فرد ، ارزیابی تمامی نواحی فکین حائز اهمیت فراوانی است. این کار دندانپزشک را قادر می سازد که وضعیت طبیعی آن الگوی خاص را تشخیص دهد و بتواند مناطقی را که از این الگوی طبیعی، تبعیت نمی کنند تشخیص دهد.